نه، ذره ذره:که به یکباره آمدی
در شبی از شب های خاموشم
آمدی و آمدنت چه میمون بود
آه که آن شب چه شبی بود
تو آمدی
و وقتی آمدی من از آنسو بوی تو را شنیدم
بوی تو ای بهشت
بویت وای بویت را هرگز فراموش نخواهم کرد
آمدی و باغ خزان زده ی دلم را شکوفه باران کردی
قدم هایت چه مقدس بودند
قدم هایت چه متین بودند
وقتی که قدم بر باغ خزان زده ی دلم گزاردی
پس از هر قدمت گلی میروئید
از هرکجا که میگزشتی شکوفه ای بر شاخه ای جوانه میزد
آمدی و بهار را برایم به یادگار آوردی
و بعد رفتی
رفتی برای یک سال
سالی که برایم قرنی گزشت
منتظرت ماندم
تا بهار سال بعد
چشمانم هر شب در غم دوریت اشک باران بودند
اشک ریختن برای تو جزئی جدا نشدنی از زندگی تماما سکوت من بود
بهار نیز گزشت و تو نیامدی
چند ماهی دیگر نیز برفت
تو نیامدی
اشکهایم دریایی شده بودند
روزی دیگر از روزهای تاریکم بود
نشسته بودم
تنها
ساکت
محزون
سرم را به زیر افکنده و در خود گم بودم
نوری دیدم
بویی شنیدم
آشنا بود
سرم را بلند کردم
تو بودی
چه ابهتی داشتی
در کنارم نشستی
تو و من در کنار هم نشسته بودیم
گرمای وجودت هر لحظه بیشتر مرا گرم میکرد
مرا
یخ را
ذوب میشدم
و قطره قطره به پای تو می ریختم
چه آرامشی
هر شب برایم شعر می خواندی
هر شب برایم عشق می گفتی
هوم
هوووووووووووووووممم
تو
تو
و من هیچ
من در تو غرق بودم
شبی دیگر
من آمده بودم
برای تقدیم آخرین قطره ی وجودم
آخرین قطره
آمدی
گرم مثل همیشه
آمدی
خوشبو تر از گل سرخ
آمدی
مثل نور
و رفتی
مثل نور
رفتی و مرا با آخرین قطره ی وجودم تنها گزاشتی
رفتی،چرا،نمیدانم
رفتی،کجا،نمیدانم
رفتی
هی،هی،هی
و من نیز می روم
من
این قطره
میرود
میرود به تاریکترین تاریک دنیا
به سردترین قطب جهان
تا مبادا روزی آب شود
دور می شوم
گم می شوم
می روم
و این بار دیگر منتظرت نخواهم ماند
************************************************
************************************************
سلام خدمت همه ی عزیزانی که توی این مدت من رو تحمل کردند
بهم سر زدند و از حال و احوالم پرسیدند
من دیگه میرم
دلیلش رو نمیگم ،گرچه گفتم
برام دعا کنید
********
خدا حافظ
********