-
خداحافظ عزیزان
سهشنبه 19 مهرماه سال 1384 00:50
نه، ذره ذره:که به یکباره آمدی در شبی از شب های خاموشم آمدی و آمدنت چه میمون بود آه که آن شب چه شبی بود تو آمدی و وقتی آمدی من از آنسو بوی تو را شنیدم بوی تو ای بهشت بویت وای بویت را هرگز فراموش نخواهم کرد آمدی و باغ خزان زده ی دلم را شکوفه باران کردی قدم هایت چه مقدس بودند قدم هایت چه متین بودند وقتی که قدم بر باغ...
-
بوی نان
دوشنبه 18 مهرماه سال 1384 00:56
من و تو،ما همه سیر و او آنجا تکیه داده بر دیوار در حالی که انگشتانش را بر ترک دیوار میکشد خسته گرسنه نگاه هایش حاکی از یک ظلم نگاهش معصوم.دلش پاک.بدنش خسته.روحش رنجور من سیر.تو سیر.ما سیر ،اما او.................. رهگذری از آن سوی کوچه می آید بوی نان تازه فضا را پر میکند صدای قدم هایش که هر لحظه محکم تر و نزدیکتر...
-
سوگند
پنجشنبه 14 مهرماه سال 1384 02:00
به شبهای سپید عشق سوگند که شبهایم همه شب زنده داریست تو اینجایی تو آنجایی تو هر جا تویی آنکه از عشقش شده بلوا در اینجا طوفان اگر بیاید باران اگر ببارد جان ز تنم در آید باز این دلم برایت آهنگ می سراید زر و سیمم دهند یا که با فلک زنند سیب و خرمایم دهند یا بر دلم دشنه زنند تو با هر قطره ی اشکی بباری تو با هر دم درون من...
-
سوار باد
پنجشنبه 7 مهرماه سال 1384 02:10
افق بود بر بالای درخت گلابی ای نشسته بودم دشت را و گاوها را نظاره می کردم باد پائیزی آرام اما سرد می وزید گنجشک ها در شاخه های اطرافم بازیگوشی می کردند احساساتم دوباره اوج برداشت تو را دیدم که سوار بر باد آرام بسویم می آیی نزدیک شدی نزدیک تر آرام و زیباتر از همیشه بودی با لبخندی بر لبانت و با آن نگاهت در حالی که مرا...
-
امشب
پنجشنبه 31 شهریورماه سال 1384 01:07
امشب خواهم گریست باز از تو خواهم گریست ابر های سپید دل آرامم امشب دوباره سیاه و سرکش خواهند بود امشب در دلم باز طوفان است قطره ی اول شالاپ قطره ی دوم شالاپ شالاپ،شالاپ،شالاپ گریستم ببین چه سیلی روان است ببین دست هایم راچه لرزانند ببین اشک هایم را چه لغزانند ببین این همه از توست گرمای قلبم را دریاب سرخی چشمانم را نظاره...
-
تک شاخ عشق
سهشنبه 1 شهریورماه سال 1384 01:25
اسبی سفید در پس زمینه ای سیاه می تازد نزدیک می شود.نزدیک تر. بخار نفس هایش را احساس می کنم نزدیکم می آید و در کنارم می ایستد آهنگ نی ای با آهنگ پیانوی آشنایی فضا را پر می کند یالهای سفید و نورانیش را آرام آرام لمس میکنم و بعد انگار که سالهاست می شناسمش بغلش میکنم,چه قدر گرم و نرم است صورتم را بر پیکرش می مالم.هوم چه...
-
با غرورت
شنبه 29 مردادماه سال 1384 01:13
صدایم کن که جان بر کف می آیم برای طوافت با پای پیاده تا انتهای جان می آیم از عشق قطره ای اشک بریز آنوقت ببین دریاچه ای از اشک در کویر ترک خرده می بارم اشک آبیه چشمت با اشک سرخ دل جواب می گویم آهی بکش تا از شیر درنده تر بغرم واز طوفان سهمگین تر بوزم سکوت............آواز باد..........خار هایی سرگردان........شن ها در...
-
وقتی عاشق شود
پنجشنبه 27 مردادماه سال 1384 01:42
نگاهش در نگاهش غرق نفسش در نفسش زنده لبخندش در لبخندش جاری آسمان آبی,زمین سبز چلچله نغمه خوان,نرگس خمار پائیز شکوفه باران,زمستان گرم رود خروشان,دریا آرام شب مهتابی,روز آفتابی دشت رنگارنگ,رنگین کمان هفت رنگ انار سرخ ؛ عسل شیرین نی دلنشین ؛ می مستی آفرین کلبه شاد,بزم بر پا عقاب بلند پرواز؛ آهو چالاک ....است..... وقتی...
-
مصائب عشق
چهارشنبه 19 مردادماه سال 1384 02:43
در صفحه ی سفید قلبم گلبرگهای پر پر شده ی رز سرخی آرام آرام می ریزند نرم نرمان می بارند ,می بارند و باز می بارند سفیدی به سرخی می گراید پروانه ای بال شکسته سوار بر گلبرگی فرود می آید سینه سرخی با سینه ی زخمی بر بالش سرخ گلبرگ ها می نشیند آهویی لنگ لنگان نزدیک می شود ناگهان همه جا به سیاهی می رود ابرها شروع به غریدن می...
-
جاده ی مه گرفته
دوشنبه 17 مردادماه سال 1384 01:26
جاده ای مه گرفته درختان خوف انگیز هو هوی سهمگین باد و صدای جغدی شوم که گاه گاهی همراه با باد مرا می لرزاند آرام و ترسو پیش می روم پشت سرم مه روبرویم مه مقصدم گمشده در مه نه چراغی نه رهنمایی نه یار و همراهی گیج و منگ قدم بر می دارم ناله هایم در درختان جولان می دهند از سوراخ تنه هایشان می گزرند شاخه هایشان را بر هم می...
-
اشکهایم می شکنند
شنبه 15 مردادماه سال 1384 01:58
شب است و اشک های یخ زده ی من مثل تمام شب های پیشین می بارند می بارند و از عشق تو می نالند می نالند و تو را می خوانند می خوانند و تو را می خواهند اشک هایم میشکنند ناله هایم از تو شروع می شود و با تو به اتمام می رسد آه و آه و آه و آه هایم همه از توست لرزش دستانم.لغزش پاهایم.کوری دیده گانم.بغض های گریبانم.خیسی گونه هایم...
-
اپرای باغ بابا بزرگ
شنبه 15 مردادماه سال 1384 01:52
آن رقص برگ ها و شاخه های درختان سیب با صدای نسیم و با آهنگ بلبلکان چه زیبا بود آن دنس هماهنگ ساقه های گندم با حرکات باد بهارچه تماشایی بود آن رودخانه چه زنده جاری بود و چه مسرور از زندگی می خواند قطراتش چه هماهنگ با هم همسرایی می کردند آن ابرها با آن همه ابهت چه ساکت و نرم می گذشتند و چه با وقار قدم بر میداشتند آن...